تمامی سازمان ها و کسب و کارها برای رسیدن به اهدافشان استراتژیهایی میچینند که گاه از مسیر پیچیدهای عبور میکند. برای آشنایی با چالشهای پیاده سازی استراتژی میتوانید این مطلب را مطالعه فرمائید.
به بررسی چالشها میپردازیم:
1. زمان (۹۶ درصد)
رایجترین چالشی که در خصوص استراتژی ذکر میشود، زمان است. وقتی مسئولیتها بیشتر میشود و افراد کمتری برای بر عهده گرفتن آنها وجود دارند. اکثر مدیران با حجم بیش از اندازه فعالیتها روبرو میشوند. تا زمانی که فهرست بلند بالایی از کارهای لازم الاجرا برای هر هفته وجود داشته باشد. احساس کاذب از انجام موفقیت آمیز کارها و افراد دست میدهد، اما حقیقت این است که فعالیت همیشه معادله توفیق نیست. در صورتی که وظایف فردی نتوانند استراتژی را برای پشتیبانی کنند، آنگاه ممکن است گرفتار تله فعالیت به خاطر فعالیت شویم. وقتی کارهای زیادی برای انجام دادن وجود داشته باشد مدیران از اینکه برای تفکر استراتژیک در خصوص کسب و کارشان لحظهای درنگ کنند هم احساس گناه میکنند.، همانطور که میدانیم ارزیابیهای عملکرد هرگز شامل مطالبی با عنوان ((استراتژیک فکر کردن به مدت ۶ ساعت در هفته)) و ستون با امتیاز ((فراتر از انتظارات)) نیستند. وقتی کارهای زیادی برای انجام دادن وجود داشته باشد. اختصاص زمانی برای فکر کردن. اولین چیزی است که فدا میشود.
2. تعهد (۷۲ درصد)
جلب تعهد دیگران برای پشتیبانی و اجرای استراتژی بسیاری از مدیران را آزار میدهد. تعهد که معمولاً تحت عنوان ((خریدار داشتن استراتژی در میان افراد سازمان)) هم خوانده میشود، میتواند به دلایل گوناگونی چالش انگیز باشد. اگر افرادی که قرار است استراتژی را اجرا کنند از آن مطلع نباشند یا آن را درک نکنند، آنگاه هرگز تعهد به وجود نخواهد آمد. بر اساس مطالعهای که در دانشکده بازرگانی دانشگاه هاروارد انجام گرفت، به طور حیرت انگیزی معلوم شد که ۹۵ درصد از کارکنان در سازمانهای بزرگ یا از استراتژیهای شرکتهایشان بیاطلاع هستند و یا آن استراتژیها را درک نکردهاند. برخی از رهبران ارشد ممکن است این یافته را کاملاً رد کنند. اما یافتن مقدار این عدد برای سازمان شما واقعاً ضرورت دارد. دلیل دیگر فقدان خریدار استراتژی در سازمان. این است که بسیاری از افراد دلایل پیش زمینه استراتژی را درک نمیکنند و نمیدانند استراتژی چگونه میتواند در دستیابی به اهدافشان به آنها کمک کند. مطالعه ای که در میان ۲۳ هزار نفر از کارکنان سازمان ها انجام گرفت نشان داد که تنها ۲۰ درصد از آنها ارتباط میان فعالیتهایشان با اهداف بلند مدت و استراتژیهای سازمان متبوع خود را فهمیدهاند. اگر رهبران سازمانی نتوانند ضرورتهای استراتژی را به طور مناسب تبیین نمایند و این استراتژی ها را به فعالیتهای کارکنان ترجمه ننمایند، آنگاه سطح تعهد در کمترین حد خود خواهد بود.
3. فقدان اولویتها (۶۰ درصد)
یکی از اصلیترین دلایل ناامیدی در میان مدیران، فقدان سراسری اولویت بندی در سطح رهبری است. وقتی همه چیز مهم پنداشته شود، عارضه ظرف پر پیش خواهد آمد. اگر اولویتهای شفافی مشخص نشوند آنگاه برای افراد بسیار دشوار خواهد بود که تعیین کنند در خصوص چه موضوعاتی باید کار کنند و چرا باید بر روی آن موضوعات کار نمایند. عدم وجود اولویتها باعث میشود افراد نتوانند موارد را از زرفشان بیرون بگذارند و از آنجایی که ابتکارهای زیادی وجود دارد که انجام دادن همه آنها عملاً غیر ممکن است. احساس ناامیدی و خستگی غالب میشود. فقدان اولویتها به منزله هشداری با این مضمون است که کار دشوار سبک سنگین کردن - انتخاب برخی موارد و عدم انتخاب بقیه - در تدوین استراتژی انجام نگرفته است. استراتژی خوب نیاز به سبک سنگین کردن دارد که با حذف فعالیتهای زاید و بی ارتباط با اهداف سازمان به نوبه خود به استقرار و اولویت ها کمک میکند.
مطلب از امیرحسین ابری نیا